زندگي نامه شهيد شيرعلي سبزي

 شهيد شير علي سبزي در سال 1340در خانواده اي مذهبي بدنيا آمد . پدرش كشاورزي زحمتكش  اهل روستاي  بنوار ناظر بود كه بگفته خودش قبل از پدر شدن آرزوي داشتن پسري داشت تا نام وي را علي بگذارد.شهيد دوران كودكي را با زحمات زيادي پشت سر نهاد تا اينكه در سن 6 سالگي در دبستان هلال  مشغول به تحصيل شد . شهيد از هوش و استعداد با لا يي بر خور دار بود و توانست اين دوره را با موفقيت پشت سر گذاشته و براي ادامه تحصيل به شهر ستان انديمشك  رفته و در مد رسه كمال الملك مشغول تحصيل شد .از همان موقع با شركت در مجالس قر آن  و مراسمهاي دعاي كميل و عزاداري شهيدان در ايام محرم و پرداختن به نوحه سرايي رشته محبت و ارادت خود را با اهل بيت گره زد .دوران راهنمايي را با موفقيت پشت سر نهاد تا اينكه شهيد وارد دوران دبيرستان شد از همان دوران بود كه فعاليت هاي شهيد در خصوص مبارزات انقلابي شروع شد و با همكاري مدرسه آقاي نبوي كلاسهاي قرآن را در سطح روستا گسترش داد ه و با همكاري گروههاي انقلابي شهرستان دزفول اعلاميه ها و عكس هاي امام را در سطح منطقه پخش مي كردند . اوايل انقلاب شهيد لباس مقدس سربازي نيروي هوايي بر تن مي كند ودر همان موقع يعني در سال 1360ازدواج مي كند ما حصل يكسال نيم زندگي مشترك دو فر زند پسر به نامهاي احسان و امين است كه پسر كوچكتر يعني امين بعد از شهادت پدر به دنيا مي آيد.

 

بعد از اتمام خدمت سربازي در بسيج محل مسئوليت واحد را بر عهده گرفته و با تدبير فراوان از منطقه حراست مي كر دند و در اعزام نيرو به جبهه ها فعال بودند. تا اينكه در منطقه عملياتي خيبر منطقه طلاعيه در سال 4/12/62 بدرجه رفيع شهادت نائل مي آيد . كه متاسفانه بدليل عقب نشيني نيروهاي خودي پيكر مطهر شهيد در  منطقه مي ماند و تا سال 1373پيكر و پلاك شهيد را به آغوش وطن باز مي گرداند و در بهشت زهراي انديمشك به خاك سپرده مي شود.

 وصيت نامه  شيهد شيرعلي سبزي

  سپاس خداوندي را كه ما را خلق نمود در حالي كه هيچ اختياري از خود نداشتيم و حمد پروردگاري را كه تمام جانها در اختيار اوست بدون اينكه در دادن و گرفتن آن كسي را اختيار باشد .  و شكر بي پايان معبودي را كه انسان را به صراطي هدايت نمود كه مقام انسان در پايان آن خليفه اللهي است . وستايش آنكسي را كه ملتي را از يوق استعمار و استبداد و ظلمت به رهبري امامي بزرگوار از نسل انبياء به روشنائي راهنمايي كرد .

درود فراوان بر ملتي كه چنين ايثار گرانه در صحنة مبارزه ايستادند و به تمام استكبار نه گفتند ، سلام بر مادراني كه فرزنداني رشيد را تربيت نمودند كه دين خدا را جاودانه نمايند .پدرم سلام مي دانم كه جواب سلام مرا مي دهي و روح من در آن حوالي آنرا خواهد شنيد و شاد خواهد گشت ، پدري كه سالها از عمر خود را صرف نمودي تا مرا به اين سن رساندي ،پدرم كه ميدانم حتي يكبار نتوانستم سپاس زحمات تو را بگويم ولي مي دانم تو خود مي داني كه زحمات تو الحمدالله به حدر نرفت در موقعي كه دين خدا احتياج به خون داشت عزيز ترين فرزندت را هديه نمودي اما تو مادرم مرا ببخش كه نتوانستم مستقيماًاز تو خداحافظي بنمايم و حلالي بطلبم زيرا نمي خواستم تو را دقايق آخر رنج بدهم . مادرم كه مي دانم به پاي من شبها نخوابيدي و روزها زحمت كشيدي تا عصائي براي دست خود درست بنمائي اما مادرم تو هم كارت خوب بوده زيرا تحفهاي براي خود در آخرت فرستادي . در شهادت من ليلا را در شهادت علي اكبر ، زينب را در شهادت برادر و پدر و فرزندان ياد آور مادران  شهدا را در شهادت عزيزانشان و بزرگتر از همه آية مبارك ( ولنبلونكم به شي من الخوف ) را به ياد بياور و قلب خود را با ياد خدا تسكين بده و مطمئن باشيد كه انشاء الله اسلام پيروز است و پيروزي از آن مسلمانان است . واما پدرم ، پدر عزيزم مقداري پول از بسيج پيش من است كه متعلق به ناحية شهري مي باشد ، خواهش مي كنم تحويل بدهيد . همچنين مقداري هم به سميه زارعي بدهكارم كه آنرا هم ادا نمائيد و مقدار پنج هزار تومان به تعمير گاه سپاه بدهكارم كه حلالي بطلبيد .

براي شبهاي جمعه فاتحه بخوانيد ، به نور علي بگوئيد قرآن يادش نرود ، خدا را از ياد نبريد كه بالا تر و مهمتر از همه چيز است . همچنين كودكم را از كو دكي به ياد گيري قرآن تشويق بنمائيد و قرآن را حتماً به او ياد بدهيد . به برادرم نورعلي كه خود درس ايثار را آموخته سلام برسانيد و بگوئيد كه سلاح را محكمتر به دست خويش بفشارد تا آزادي قدس و تمامي زمينهاي بلاد اسلامي و خواهرانم را همچون زينب،  سكينه وليلا درس مقاومت و ايثار بدهيد.خداوند تبارك امام ما را حفظ بنمايد كه راه و روش زندگي را به ما آموخت و حافظ و نگهبان شما باد .

والسلام شير علي سبزي

مشاهده عکسها

+ جوان اندیمشکی در پنجشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۰ -- 0:38 |