زندگينامه شهيد شير علي خيری

شهيد شير علي خيري در سال 1350 در روستاي قيلاب ديده به جهان گشود .  او در خانواده‏اي مذهبي و اسلامي متولد شد .  از همان بچگي علاقه‏اش نسبت به نماز و روزه زياد بود . اين شهيد عزيز به درس خواندن علاقة زيادي داشتند .  تا سوم راهنمايي به درس خواندن ادامه داد و در بين امتحان دروس به جبهه رفت و شهيد شد اين شهيد عزيز به فوتبال علاقة زيادي داشت . و همواره در جبهه خانه و مدرسه به اين ورزش ادامه مي‏داد . ايشان بعد از سن بلوغ فعاليتشان را در مسجد و مدرسه شروع و بعد از آن پا در تشكيلات بسيج مستضعفين گذاشتند . تا اين كه سر انجام در راه اهداف عاليه اسلام به درجه رفيع شهادت نائل آمده اين شهيد عزيز عضو فعال پايگاه مقاومت بسيج بودند و هميشه طرفدار انقلاب و نسبت به گروهكها متنفر بود .


 ايشان از هنگامي كه خودش را شناخت تمام شؤنات زندگيش طبق اسلام بود . و هميشه به امام و رزمندگان فكر مي‏كرد . اين شهيد بزرگوار 4 بار به جبهه اعزام شد و دفعة چهارم كه به شهادت رسيد در جبهه گروهان پل در يك مانور به ديدار لقاء الله پيوست آن شهيد در جبهه يك نيروي تكاور و زبده بود . و هميشه جزء خط شكنان به طوري كه در عمليات والفجر 8 و كربلاي 4 جزو غواصان بود و هنگام شهادت نيز آرپي جي زن بودند . از همه بيشتر به والدين و همسر خود احترام مي‏گذاشت . و با تمام فاميل رفت  و آمد داشت و در كمك به دوستان نيز از خودش مايه مي‏گذاشت به طوري كه يك ماه قبل از شهادتش يكي از دوستان جان بازش را به تهران برد و تمام درمانش را انجام داد ايشان نمازش را در جبهه ترك نمي‏شد و در تمام مراسمات شركت چشمگيري  داشت و صداي گريه‏اش بلند بود . و هميشه ناله ائمه ورد زبانش بود به راحتي با مشكلات دست و پنجه نرم مي‏كرد . و از كار نمي‏ترسيد هر چقدر كه كاري مهم و يا مشكل بود . نيز با خودش وارد آن مي‏شد و  حلش مي‏كرد قبل از شهادتش يكي از آرزوهايش اين بود كه نماز را به نوجوانان ياد بدهد و مي‏گفت : دوست ندارم از عمليات كربلاي 4 شهيد بشوم تا بمانم و نماز را به نوجوانان ياد بدهم و بعد شهيد بشوم كه بعد از همين كلاس نماز در پايگاه مقاومت داير كرد و به شهادت رسيد از لحاظ علمي در كلاس دوم راهنمايي شاگرد اول مدرسه شد و كلاس كه در جبهه بود و از نظر ورزشي تيم فوتبال را هدايت مي‏كرد . اين شهيد بزرگوار در سال 64 زن برادر خود را كه شوهر بزرگوارش شهيد شده بود ازدواج كرد . و از اين ازدواج با بركت پسري به دنيا آمد ايشان از هر نظر به همسرش رسيدگي مي‏كرد و بسيار او و دختر برادرش را دوست مي‏داشت و آن قدر كه به دختر برادرش محبت مي‏كرد به پسرش را محبت نمي‏كرد و ايشان پسرش را بسيار دوست مي‏داشت و خاطره‏اش هنوز در ذهنم است كه براي تولد سجاد پسرم تمام رزمندگان را به خانه دعوت كرده بود و آنها با شوخي و گفتارهاي خودشان خانة ما را پر از گرمي و نشاط كرده بودند . توصيه شهيد به همه و خصوصاً به مادرش چه زباني وحتي در نامه كه در جبهه مي‏نوشت به پا داشتن نماز بود . اين شهيد بزرگوار همواره به اسلام خدمت مي‏كردند تا در سال 1365 در جبهه گروهان پل در يك مانور به شهادت رسيد .

وصیتنامه شهيد شير علي خيری

            بسم الله الرحمن الرحیم

ولا تحسین الذین قتلوفی سبیل الله امواتا بل احیاءعند ربهم یرزقون .

آنانکه در راه خدا کشته شدند مپندارید که مرده اند بلکه زنده اند ونزد خدا روزی می جویند .

باسلام به امام عاشق وعاشقان امام وبادرود وسلام به خانواده های شهدا وصیتنامه خویش را آغاز می کنم .

بنام نامی خالق جانها       خداوند قلم ها وبیانها

بنده در درجه اول برای رضای خدا به جبهه اعزام شدم واز ایزد منان خواهانم که مرا مورد بخشش قرار بدهد.سرکشیدم در دل دنیا وتنفسی عمیق کشیدم بوئی جز ء شهادت بر مشامم نمی رسد که مرا خوشحال کند با دل آگاه رو به جبهه اعزام شدم ودیدم هر چه جلوتر را نگاه میکنم روشن تر میشود وهرگاه به تماشای عقب ایستادم جزء گمراهی چیزی را نمی یابم پس دل زدنیا کندم وفکر کردم که باید باید این راه را بپیمایم تا به تنهایی آن که خداست خداست برسم یعنی یا پیروزی یا شهادت ودر نزد خدا رستگاری پس از پدر ومادر وهمسر گرامیم خواهانم که برایم ناراحتی بخود راه ندهید مگر ناراحتی آنها برای حسین واهلبیتش باشد که راه راست رابرای ما گذاشتند ورفتند ودر عوض خوشحال باشید که خداوند این چنین شما را آزمایش می کند وخوشحال باشید که این عظمت ر بمن عطا کرده تادر راهش قدم بردارم ودر جبهه حق بادشمنان بجنگم تااز امن دنیا رها شوم وبه آرزویم برسم واما از برادران وخواهرانم خواهانم که اولا” مرا ببخشیند وثانیا” به ایشان سفارش میکنم که در انتخاب را آزادی هستید ودر زندگی بادوراهی مواجه میشوید یکی راه هدایت ودیگری راه ظلمت حال …باکمک گرفتن از قرآن راهنمایی امامان راه هدایت را دنبال کنید تا رستگار شوید.ووصیت من به فامیلها ودوستان این که زیاد دنبال زندگی در این دنیا نروند زیرا ماروزی که از …به امر خدا متولد شدیم سخت وپاک وبرهنه چشم به این جهان گشودیم وروزی که هم از این دنیا …سفر کنیم جزء یک کفن چیزی همراه خود نخاهیم برد پس باصبر وایمان وفداکاری وایثار وجهاد درراه خدا توشه آخرت خویش را ببندید.نگذارید تابایاری ….کلیه مردم مسلمان ایران مژده می دهم که پیروزی خیلی نزدیک است واز ایشان خواهانم که از امام والایت فقیه وروحانیت مبارز خود اطاعت کنند تا مورد پسند پروردگار قرار گیرند.وای دوستان وپدر وادر وخواهران وبرادران وهمسرم بدانید که من با عشق بخدا به جبهه یعنی به دانشگاه الهی اعزام شدم ودوست دارم که در راه خدا به شهادت برسم وبه مردن در رختخواب پشت کردم ودوست دارم که با تنی خونین بدیدار حسینم بروم برای من ناراحت نباشید چون این آرزوی من بوده است وچند بیت شعر می نویسم به معنای ان توجه کنید.پدر ومادر وهمسر شمارا به ….سفارش می کنم .بدانید که خداوند صابران رابسیار دوست میدارد .واجر ومزد آنان نزد پروردگار بسیار عظیم است وقتی من مردم مرا در تاوت سیاهی بگذارید دستهایم را باز کنید تا بدانند چیزی به همراه نبرده ام چشمهایم را باز بگذارید تا بدانند چشم براه بودم .روی قبرم تکه یخی به شکل صلیب بگذارید تابا اولین اشعه خورشید آب شود وبه جای مادرم برسر مزارم اشک ریزد .بهار رادوست دارم بخاطر طرافتش ؟ زمستان را دوست دارم به خاطر بارانش.

گلها را دوست دارم به خاطر عطر خوش بویشان .اما تو راه دوست دارم ای مادر نمی دانم چرا؟ وصیتی با خانواده عزیزم دارم که اگر من به این فیض عظیم نائل شدم از این دوتا یعنی فرحناز و سجاد یکی عکس بگیرید و آن بزرگ کنید و سر قبرم بگذارید و از دوستان وآشنایان وخانواده وتمامی کسانی که مرا می شناسند بااین وصیت مرا گوش می دهند می خواهم که یک روز نماز قضا صحیح برایم بخواند.خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی رانگهدار.مورخه ۲۹/۹/65

 

مشاهده عکسها

+ جوان اندیمشکی در شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ -- 0:44 |

زندگينامه شهيد فريدون قيطاسي

 کسانی در ميان اوراق و سطورمردان قبيله حق ، در آتش عشق ورنج و بلا مي سوزند و سپس قفنوس وار از خاكستر و جود خويش دو باره سر بر مي آورند . و شهيد فريدون قيطاسي مردي ازتبار اين قبيله   بود اوكه در يكي از محله هاي " کوی شهدا "شهر انديمشك در سال 1350پاي به عر صه گيتي نهاده بود هديه خدا به مادر ي بود كه با استغاثه به در گاه خدا ، از او فرز ندي مي طلبيد كه  قلب و روشني ديده اش باشد و عصايي براي تكيه گاه ايام پيري . چه اينكه روزگار اين يگانه فرزند را از ديدار و حمايت پدر براي هميشه محروم ساخته بود و شهيد اين خلأ را با مر دانگي كودكانه اش براي مادر كمرنگ مي كرد ، تا جايي كه از مادرش خواست براي آوردنش از مهد كودك به خانه ، به دنبالش نيايد و مي گفت : من ديگر بزرگ شده ام و خودم مي توانم به خانه بر گردم . او با جنگ و انقلاب بزرگ مي شد ودوران كوكي را پشت سر مي نهاد ، و يتيمي در دانگي در رفتار او با  اطرافيان و همسالان نه تاثيري ناپسند كه اثري سازنده و مطلوب به جاگذاشته بود تا حدي كه بعضي ها آرزو داشتند كه همه بچه فاميل مثل فر يدون با شند . معلم روزگار به او آموخته بود كه دو روزه گذراي دنيا را كه چه سخت براي او ومادرش مي گشت   مي توان با توكل و عشق به پروردگار و سعي وهمت مردانه پشت سر نهاد و اين چنين بود كه در كنار تحصيل در باطري سازي به كار مشغول شد و ابعاد وجودي خودرا به گونه اي شكل ميداد كه گاه در مقام دلداري مادر از او ميخواست كه در سختي ها به خدا توكل كند ، رابطه او با خدا وپرداختن به ذكر ونماز وعشق عميق وناب نسبت به ائمه ودوستي و علاقة بي انتها به امام خميني (ره ) بُعد ديگري از وجود نازنين او را پروراند كه با عث گرديد درسنين پايين نوجواني شهادت طلبي كه شيوة راستين اولياء ا… است چنان در وجودش ريشه پروراند كه به حال شهدا غبطه ورزد ، او شهدا را همجوار ائمه مي دانست و سر انجام براي دست يابي به آرزويش كه سعادت و خوشبختي برد راهي جبهه شد همانجا كه شايد كو تا هترين راه رسيدن به خدا و آرزو هاست .

روزي كه مي رفت مادر به رسم بدرقه با ريختن آب پشت سرش “ او را وداع گفت و شهيد قول داد كه بر گردد و اگر هم بر نگشت بالاخره روزي مادر به طرف او خواهد رفت . آري مادر تمام سر مايه و دارايي خود را كه با نقد جواني و عمر از خدا و حضرت ابو الفضل (ع) هديه گرفته بود روانه جبهه ساخت تا فرداي قيامت شرمنده چشمان معصوم ام الائمه (س) نباشد. و شهيد عاقبت درسال 1365 در عملیات كربلاي پنج در حالي كه در صبحي روشن كنار سنگر ايستاده بود و افق دور دست را مي نگريست از ناحيه سر مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفت و خون پاكش درون سنگرجاري شد و آنگاه بود كه  هم زمان به شهادت او پي بر دند . او رفت و در جايي مأوا گرفت كه پروردگارش و عده داده بود.

يادش گرامي و روحش پر رهرو باد‌

 

+ جوان اندیمشکی در شنبه ۱ آذر ۱۳۹۳ -- 0:1 |