زندگينامه شهيد غلامرضا رزاقی
در يكي از روزهاي سال 1340 در شهر انديمشك و در خانواده اي مستضعف و متدين ودوستدار ايران و اسلام و ولايت چشم به جهان گشود. از آنجايي كه او در خانوانواده اي ترك زبان ديده به جهان گشوده بود از همان اوان كودكي تفاوتهاي اخلاقي خاصي از وي به چشم مي خورد و اخلاق و روحيات خاص اعم از مهرباني و حس كنجكاوي، از بارزترين خصوصيات اخلاقي اين شهيد بود. دوران ابتدايي خود را در دبستان شهيد حسن هرمزي پشت سر گذاشته و با شروع انقلاب وارد دوران تحصيلي راهنمايي شده و در مدرسه راهنمايي وحدت به تحصيل مشغول شد. با شروع انقلاب اين شهيد بزرگوار نيز چون ديگر مردان اين ديار دلاور پرور به مبارزه عليه رژيم ستم شاهي پرداخته و در صحنه حضور چشم گيري داشت تا جايي كه در منزل اقدام به ايجاد نارنجكهاي دستي كه با سه راهي ساخته مي شد ،زده و همچنين كتل ملتوف و يكي دو عدد تفنگ دستي درست مي كردند؛ تا بتواند به اين وسيله آنها نيز قدم كوچكي از اين راه راست الهي را بپيمايند و در مسير جاودانگي گام بردارند.
با شروع جنگ تحميلي و با اعزام چند تن از دوستانش چون شهيد عبدالرضا ظهور نخلي به بي تابي دوري از رفيقان در سيماي اين شهيد نيز مشهود بوده و اين عامل نيز مزيد بر عوامل ديگر شهيد را به جبهة تبرد حق عليه باطل كشانده و در معرض امتحان الهي قرار داد.
و چه سر فرازانه و دلاورانه از اين امتحان در مسلخ عشق سرفراز و موفق بيرون آمد ، و در يكي از روزها در يكي از عملياتهاي ابتداي شروع جنگ در نزديكي رودكرخه به همراه همرزم شهيدش عبدالرضا ظهور نخلي ترك اين ديار كرد و به نزد كردگار مهر آور شتافتند و با اين شتافتن خانواده اي را سرافراز و اندوهگين نمود.
خاطراتي از شهيد غلامرضا رزاقی
1 - اين شهيد بزرگوار، تابستانها براي پول توي جيبي اش هم كه شده ؛ كارگري مي كرد، تا هم استقلال بيشتري در خود احساس كند و هم اينكه بيكار نباشد . در يكي از تابستانها، غلامرضا نزد يك بناي غیر بومی كه براي ساختمان سازي به انديمشك مي آمدند مشغول به كار بود . پس از اينكه كارش نزد آنها تمام شده بود، بنااز دادن حق الزحمت غلامرضا خودداري كرده بود و پولش را نمي داد . شهيد غلامرضا پيش دو سه تا از دوستانش از جمله شهيد پاپي ياقوند و شهيد عبدالرضا ظهورنخلي و يكي دو تا ديگر از دوستانش مسئله را بيان نمود و با اتفاق هم به نزد بنا رفته و باز بنا از دادن پول شهيد رزاقي خودداري نمود، شهيد علي اكبر پاپي ياقوند چون از ديگر بچه ها درشت تر و قوي هيكل تر بود و ديگر دوستانش به اتفاق خود شهيد رزاقي به زور حقشان را از آن بنا تمام وکمال دریافت نمودند .
2 - ايشان علاقه وافري به درست كردن تفنگ داشتند و هميشه به اتفاق شهيد عبدالرضا ظهورنخلي و شهيد علي اكبر پاپي ياقوند و دو سه نفر از ديگر دوستانش مشغول درست كردن و امتحان كردن اين تفنگها بودند كه از ساده ترين ابزار از گلوله گرفته تا وسايل ابتدايي تر از آن براي ساخت اين تفنگها استفاده مي كردند.
يكي از اين روزها كه در كار ساخت يكي از مثلاً مدرنترين تفنگهاي آن شهيد به يايان رسيده بود به اتفاق آقاي رسولي و آقاي شعبانيان و شهيد عبدالرضا ظهورنخلي و شهيد پاشي ياقوند به جاده سد رفتند تا آن را امتحان كنند . به محض اينكه اولين تير را شليك مي كند هم خودش و هم شهيد پاپي ياقوند مورد اثابت باروتهايي كه از انفجار لوله تفنگ ناشي شده بودند، قرار گرفته و زخمي نالان به خانه آمدند.