مختصری از زندگینامه شهید علی هویدی

پاسدار شهید علی هویدی متولد ۱۳۴۰، کشاورز و از مبارزان دوران ستمشاهی بود. از خصوصیات بارز شهید علی هویدی میتوان به شجاعت، تواضع، نجابت، سخت کوشی، مردم داری و مهربانی او اشاره کرد.     

این شهید بزرگوار از نیروهای تدارکات لشکر ۷ ولی عصر (عج) بود که در ۱۱ آبان سال ۱۳۶۶ پس از سالها مجاهدت، در حین مأموریت به جبهۀ کردستان بر اثر سانحۀ رانندگی به فیض عظیم شهادت نائل آمد.

شهید هویدی در زمان شهادت، دارای ۲ فرزند پسر (۳ ساله و ۵/۱ ساله) و دختری شش ماهه بوده است که پس از شهادت وی، برادر او با تقبل سرپرستی یادگاران شهید، آنها را بزرگ کرده و با حمایت ایشان  و همسر شهید، این فرزندان مدارج عالی علمی را طی کرده و به رشد و نمو رسیده اند.  

خاطره ای از شهید هویدی

 یکی از  رزمندگان با بیان خاطراتی از شهید هویدی می گفت: این بزرگوار در آخرین سفرش به کردستان خطاب به من و اطرافیانش گفت: اگر در این مأموریت شهید شدم و چهره ام قابل شناسایی نبود، مرا از روی شکستگی جمجمه ام که در زمان انقلاب به یادگار مانده است و بصورت هلالی گود است، شناسایی کنید!

وی افزود: من و جمعی که نشسته بودیم دست لای موهای شهید زدیم و این گودی را دیدیم و با شوخی به او میخندیدیم و غافل از این مطلب بودیم که او میداند این مأموریت، آخرین سفرش است و قرار است که به شهادت برسد… و نکته جالب این است که چهرۀ مبارک شهید پس از شهادت قابل شناسایی نبود و تنها با همان نشانه ای که خود شهید گفته بود، شناسایی شد. 

+ جوان اندیمشکی در چهارشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۱ -- 0:58 |

زندگينامه شهيد جاويد الاثر محمد رضا سديره

در سال 1340 در خانواده‏اي مذهبي ديده به جهان گشود و پس از گذشتن از دورة شيرين كودكي به تحصيل مشغول شد و در اين مورد فرد موفقي بود . از فعاليتهاي ايشان قبل از انقلاب مي‏توان به پخش اعلاميه عليه رژيم پهلوي در سن 15 سالگي اشاره كرد كه منجر به دستگيري او شكنجه شدن روح و جسم آن عزيز شد .

وي كه شخصي با اراده و مؤمن بود همواره خانواده و دوستان خود را به عبادت معبود عالم هستي و پيروي از معصومين و همچنين تبعيت از امام شهيدان توصيه مي‏كرد .

او در سن 19 سالگي در سپاه پاسداران مشغول خدمت شد كه بيشتر دوست داشت در جبهه حضور فعال داشته باشد . در پي اصرار مكرر ايشان به منطقه شلمچه اعزام شد كه از همان سال 59 نامش بر زبانها ، يادش در دلها جاري و روح و جسمش با ديگر برادران همرزم خود به جمع حلقه جاويد الاثرها پيوست .

دل مي‏سوزد از غم هجرت ، چشمة چشم مي‏جوشد از غربت جسمت و زبان مي‏لرزد از گفتن نامت و تو بي‏گانه از هر غمي بر بلندترين قلة عشق و معرفت ما را نظاره مي‏كني .

 

گفتم وقتي بيايي خانه نور افشان شود

 

 

           مشاهده عکسها

با ديدن روي تو غنچه‏ها خندان شود

 

 



+ جوان اندیمشکی در یکشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۱ -- 0:19 |