زندگينامه شهيد غلامحسين شعباني

شهيد غلامحسين شعباني فرزند حسين در سال 1328 در هنگامي كه ظلم و ستم رضا شاهي بيداد مي‏كرد ، چشم به جهان گشود . هنوز طعم محبت پدر را نچشيده بود . كه پدرش را از دست داد ، بعد از مدت كوتاهي بدليل اين كه تنها فرزند خانواده بود و مادرش مي‏بايست به رسم آن زمان ازدواج مي‏نمود سرپرستي وي به عمويش سپرده شد ، دست و پنجه نرم كردن با سختيها و مشكلات زندگي ، از وي فردي : سالم ، شجاع ، متدين ، مبارز و . . . ساخته بود و از چنان تعليمات صحيح انساني برخوردار بود كه اهل محل از شجاعت و غيرت ايشان دم مي‏زدند .شهيد علي‏ رغم اين كه سنش براي رفتن به سربازي كم بود ، پيش از موعد مقرر به سربازي رفت ، بعد از پايان سربازي تصميم به ازدواج گرفت ، بعد از يافتن كار ازدواج نمود كه ثمرة آن 2 پسر و 3 دختر مي‏باشد .

در اين زمان خوانين و عمال شاه به مردم ظلم و ستم مي‏نمودند و مردم را آزار و اذيت و املاك آنها را تصرف مي‏كردند . ايشان با شجاعت تمام با خان‏ها به مبارزه پرداخت تا جايي كه يكي از خان‏هاي آن زمان املاك پدر شهيد را تصرف كرد ، با توجه به اين كه شهيد مبارزات فراواني را با خان‏ها داشت ولي نتوانست آن طور كه بايد حق خود را بگيرد .

بدليل اين كه وي از استعداد و هوش فراواني برخوردار بود حرفة برق كاري را آموخت و در شركت آسا كه در حومة شهرستان انديمشك بود مشغول به كار شد .

در گرماي طاقت فرسا علاوه بر كار واجبات را ترك نمي‏نمود ، به افرادي كه نيازمند و محروم بودند كمك مالي مي‏كرد و اگربرق كاري داشتند به صورت رايگان براي آنها انجام مي‏داد و تا جايي كه مي‏توانست بدون اين كه كسي متوجه شود به افراد نيازمند كمك مي‏نمود .

خصوصيات اخلاقي وي زبان زد خاص و عام بود ، از جمله اين خصوصيات ، مهمان‏نوازي ايشان بود ، وي با خانواده خويش بسيار مهربان بود گذشت فراواني داشت ، بعد از فراغت از كار وقتي به منزل مي‏آمد مابقي وقتش را با فرزندانش مي‏گذراند ، با آنها بازي مي‏كرد ، آنها را به پارك ، بازار و . . . مي‏برد و در كنار مسايل تفريحي واجبات را به آنها ياد مي‏داد . در رابطه با نماز اول وقت و جماعت بسيار تأكيد مي‏كرد و اكثر اوقات نماز را در مسجد به جماعت مي‏خواند و پسر بزرگش را نيز همراه خود به مسجد مي‏برد . در مورد گرفتن روزه و خواندن قرآن بسيار به فرزندانش توصيه مي‏نمود .

به ائمه معصوم و پيامبران عشق مي‏ورزيد ، در روزهايي همانند ايام محترم و . . . با عشق تمام و از سر سوز با پايي برهنه و پوشيدن لباس سياه به عزاداري مي‏پرداخت ، هنگام زيارت امام رضا (ع) با تمام وجود اشك مي‏ريخت و روي هم رفته عاشق اهل بيت (ع) بود .

اگر متوجه مي‏شد از همسايگان و دوستان به چيزي نياز دارند بدون اين كه كسي متوجه شود به آنها كمك مي‏كرد بعدها آن افراد اين مسايل را بازگو مي‏نمودند . به راستي كه بيشتر خصوصيات خوب اخلاقي را دارا بود .

با شروع مبارزات انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني (ره) ايشان يكي از حافظان انقلاب بود ، وي علاوه بر شركت فعال در راهپيمايي‏ها ، خانوادة خويش را تشويق به اين كار مي‏كرد . در محله‏اي كه زندگي مي‏كرد پليس‏هاي وطن فروشي بودند كه او و خانواده‏اش را آزار مي‏دادند حتي يك شب يكي از اين پليس‏ها گلوله‏اي را به طرف منزل وي شليك كرد كه گلولة فوق به تانكر آب منزل آنها اصابت كرد .

بحمدا . . . بعد از مبارزات و جان فشاني مردم شريف ايران بالاخره انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد . با شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران شهيد يكي از اعضاي فعال بسيج بود . و در بسيج مركزي – مساجد امام جعفر صادق (ع) و محمدي فعاليت مي‏كرد و شبها از اموال مردم شهر محافظت مي‏نمود . بعد ازمدتي ، ديگر روح والاي وي تاب ماندن در شهر را نداشت و عازم جبهه گشت تا با دشمن زبون مبارزه كند . وي عاشق اسلام ، انقلاب ، امام و ولايت فقيه و ارزشهاي انقلاب بود و همين مسائل بود كه وي را بارها عاشقانه عازم ميدان جنگ كرد . در عمليات بيت‏المقدس در جبهه حضور داشت ، عليرضا علاقة وافر به خانواده و فرزندانش ولي روح والاي شهيد ديگر در اين سراي فاني تاب نمي‏آورد ، تا اين كه بعد از دفعات مكرر حضور در جبهه در عمليات رمضان در جبهه‏هاي نبرد حق عليه باطل شركت كرد و در اين عمليات در تاريخ 26/4/61 در منطقة شلمچه مفقودالاثر شد و بعد از گذشت 14 سال در مورخة 2/8/75 پيكر مطهرش به آغوش خانواده‏اش بازگشت و اين كبوتر خونين بال بعد از چهارده سال در جوار همرزمان شهيدش در بهشت زهراي انديمشك به خاك سپرده شد

وصيتنامه شهيد غلامحسين شعباني

با درود بر پيامبران و امامان و سلام به رهبر كبير انقلاب و درود بر شهيدان راه حق كه با خون خويش نهال انقلاب راآبياري كردند و با سلام و درد به خانوادة شهدا و ملت شهيد پرور ايران و ملت عزيز شهيد پرور ، همانطور كه امام مي فرمايد بر ما تكليف است كه به جبهة جنگ برويم و از حريم اين مملكت اسلامي دفاع كنيم تا كافران نتوانند بر خاك كشور اسلاميمان تجاوز كنند . ما كه دگر در اين جهان نيستيم از جوانان عزيز تقاضا داريم كه تداوم بخش راه شهدا و براي مستحكم ساختن انقلاب كوشا باشند . و هيچگاه امام امت را تنها نگذارند و از خانوادة خويش مي خواهم كه راه من و راه حق را در پيش بگيرند و لحظه اي از انقلاب قافل نباشند و ادامه دهندة راه شهدا باشند .

در ضمن مقداري بدهكاري دارم كه آنرا هر طور شده به صاحبانشان بپردازيد و مقداري از مردم پول طلب دارم كه برايشان كار كرده ام و نيمه كاره مانده است و هر چقدر كه در مقابل كار دادند بگيريد و كم يا زياد نكنيد .

به كلية دوستان ، فاميل و آشنايان سلام مي رسانم و اگر از من ناراحتي ديده اند مرا ببخشند و به پدر زنم سفارش مي كنم كه در نبودن من از زن و فرزندانم مراقبت كند و نگذارد تنگي بكشند .والسلام با آرزوي پيروزي و طول عمر براي رهبر كبير انقلاب امام خميني     10/2/61 غلامحسين شعباني           

                                                 مشاهده عکسها

+ جوان اندیمشکی در یکشنبه ۷ مهر ۱۳۹۲ -- 0:46 |