زندگي نامه فرمانده شهید عزت الله حسين زاده
اول مردادماه 1343هنگامي كه خورشید سر بر بالين خاك مي نهاد ماه وجودش نور افشانی اش را آغاز نمود. وی كه در خانواده ای متدین و مذهبی متولد شد، دوره تحصیلات راهنمایی او همزمان با شروع اعتصابات و راهپیمائیها بود .
در این زمان عزت الله با وجود کمی سن و سال خطر را به جان مي خريد در تمام راهپیمائیها شرکت جدی داشت و فعالیتهایی نظیر دیوار نویسی و پخش اطلاعیه را به كمك دوستانش انجام می داد.
پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و در سال 61 بعنوان بسیجی محافظت از نماینده محترم مردم اندیمشک در مجلس شوراي اسلامي را عهده دار شد .
ولي شمع وجودش تاب نداشت و براي رسيدن به جبهه ها طاقت نداشت و درهمین هنگام اين عاشق ابا عبدالله راهی جبهه های نور شد.
شهيد عزت الله حسين زاده یکی از دلاوران و بنیانگزاران گردان حمزه سید الشهدا لشکر هفت ولیعصر(عج) بود که در کسوت فرماندهی گروهان الحدید لحظه ای لباس رزم را از تن بیرون نساخته و در راه اسلام همیشه چون سربازی خدمتگزار بود.
گاه مدتها در جبهه می ماند و خانواده در انتظار دیدارش حسرت می کشیدند. در اکثر عملیات ها از جمله خیبر، رمضان، والفجر،بیت المقدس... شرکت فعال داشت. علمدار گردان حمزه سيدالشهدا و فرمانده دلاور درعمليات والفجر 8 در مناره بلند مسجد فاو به نماز پيروزي ايستاد و در غم ياران شهيدش همچون حميد صالح نژاد و مسعود اكبري بي تابي مي نمود. در اين عمليات با وجود اينكه زخمي شده بود تا پايان عمليات در كنار نيروهاي گردان ماند و به اصرار بعد از پيروزي جهت مداوا به پشت جبهه منتقل شد. ولي هنوز بهبودي كامل را به دست نياورده بود كه بچه هاي گردان شاهد حضور او بودند.
تعبد و تضرع ایشان، اداء نماز در اول وقت، رسیدگی و دیدار با خانواده های معظم شهدا و فرزندان شاهد و نیز عدم استفاده از بیت المال و رعایت حقوق عامه مسلمین از جمله ویژگیهای بود که در شهيد عزت الله حسين زاده نمودی چشمگیر داشت.
خاطرات :
*
رابطه عاطفي با دوستان شهيدش داشت به طور مثال یک روز بعد از این که آموزش غواصی به پایان رسید و نیروها به طرف اردوگاه حرکت میکردند.
شهید عزت اله حسین زاده، برادران عبد الرحیم چگله و جمالی فر را به کناری کشید و قضيه اي را تعریف کرد و گفت :((قبل از این که وارد آب شوم در چادر به خواب رفتم که شهید ایزد پور به خوابم آمد و گفت عزت می دانی چرا رفتم ؟
برای اینکه به من خطاب کردند "یا ایتها النفس المطمئنه ..."))
**
مادر بزرگوارش كه در آخرين روز هاي شهريور 1386 به فرزند شهيدش پيوست می گفت ایام عید نوروز بود و من در بستر بیماری بودم از دوستان عزت الله نیز شنیده بودم که وی در حمله اخیر بمدت 5 روز تشنگی را تحمل نموده ، پس از اینکه وی بر بالینم حاضر شد گفت وقتي كه حالت عطش و تشنگی شدیدی بر من غالب شده بود و در این حالت درسنگر بودم، ناگهان سواری سبز پوش چفیه ای را که متبرک و منور بود به دستم داد و آن را بوسیدم و بوئیدم و از حالت سختي خارج شدم و تواني مضاعف پيدا كردم .اکنون این چفیه را به شما میدهم. ومن پس از گرفتن چفیه احساس آرامش عجیبی پیدا کردم.
***
يكي از بچه هاي فرهنگي گردان مي گفت شهيد عزت معمولا از عكس گرفتن فرار ميكرد ولي سه روز مانده به شهادت ايشان داشتم طبق معمول عكس ميگرفتم . شهيد عزت الله حسين زاده به من نزديك شد و گفت بيا اين آخريا يه عكس از من بگير به دردتان مي خورد!
شهيد عزت با همين چهره نوراني شربت نوش شهادت شد.
****
در مراسم گراميداشت ياد شهيدان هجوم هوايي به انديشمك سرهنگ جوادي جانشين تيپ سوم لشكر 7 وليعصر(عج ) با بيان خاطراتي از شهيد عزت الله حسين زاده كه در كسوت فرماندهي حضور فعالي د ر جبهه ها داشت و در روز هجوم هوايي براي ياري مجروحان به شهادت رسيد بعنوان الگويي وارسته و انساني فداكار و گمنام ياد نمود .
سر انجام این آسمان مرد خاکی پوش در چهارم آذر ماه 1365 در یکی از روزهای سرد و غمگین پائیز وقتي كه از عمر پر بركتش 23 بهار گذشته بود و زماني كه شهرستان اندیمشک مورد هجوم و تجاوز 54 هواپیمای دشمن بعثی قرار گرفته بود و جهت امداد و کمک به مجروحین حاضر شده بود به آرزوی دیرینه اش رسیده و به جمع دوستان و همسنگران شهیدش پیوست.
با وجود کسرت شهدای آن روز در تشیعی با شکوه بر دستان همرزمان و دوستان و دوستدارانش تا بهشت زهرای اندیمشک بدرقه شد و وحش در کنار دیگر سبکبالان آرام گرفت.
شهيد عزت الله حسين زاده پرچمدار شهداي با معرفت انديمشك پرچمي به بلندي ايستادگي بر فراز بام انديمشك افشاند تا امروز در تقويم دلهاي انسانهاي آگاه و با انديشه حك شود.
یادش گرامی
برگرفته از : http://saman10.blogfa.com