فرمانده و پاسدار شهيد فتح الله ساکي زاده

شهيد فتح الله ساکي زاده در سال 1342 متولد شد و پدرش نام او را بمناسبت قيام 15 خرداد امام راحل فتح الله نهاد. وي در همان کودکي به نماز علاقمند بود و از پدرش درخواست کرد که کتاب آموزش نماز را برايش بخرد.

شهید ساکی زاده در دوران تحصيل ، دانش آموزي منظم درس خوان بود و اوقات فراغت خويش را صرف مطالعه ، تلاوت قرآن و مناجات مي کرد. وي موذن مسجد و جواني مؤمن و متدين بود و براي پدر و مادرش احترام زيادي قائل مي شد.همچنين این شهيد فعاليت هاي سياسي فرهنگي زيادي داشته است. ايشان قبل از انقلاب در تظاهرات شرکت مي کرد و شعار نويسي روي ديوارها و پخش اطلاعيه هاي حضرت امام (ره) را انجام مي داد. او پس از انقلاب به نگهباني شبانه و تعقيب منافقين مي پرداخت.

شهيد فتح الله ساکي زاده بسيار صبور و شکيبا و خوش اخلاق بود و شوخ طبعی او زبانزد خاص و عام بود. و مسائل ديني را بخوبي مي دانست و عمل مي کرد. اين شهيد بزرگوار بيشتر اوقات روزه دار و دائم الوضوء بود و اگر آبی مي نوشيد بياد شهيدان دشت کربلا مي افتاد و به نماز اول وقت اهميت فراوان مي داد.

شهید فتح الله ساکی زاده با شکل گيري سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، عضو اين سازمان گشت و مسئوليتهاي متعددي را بر عهده داشت. که از آن جمله ميتوان به ين موارد اشاره کرد:

 1- جانشين واحد بسيج شهرستان دورود از 1/4/1361 لغايت 1/1/1362

 2 - فرمانده واحد بسيج شهرستان دورود از 1/1/1362 لغايت 1/4/1363

3 - مسئول سازماندهي و عمليات بسيج از 1/1/1362  لغايت 1/4/1363 (با حفظ سمت)

 4 - مسئول آموزش نظامي بسيج دورود از  1/1/1362 لغايت 1/4/1363 (با حفظ سمت)

 5 - مسئول عقيدتي سياسي بسيج دورود از 1/1/1362 لغايت 1/4/1363 (با حفظ سمت)

 6 - فرمانده گردان ويژه محرم تيپ 72 رزمي از 2/4/63 لغايت 25/4/1364

اين شهيد بزرگوار آرزويش رسيدن به مقام شهادت با لباس سبز سپاه بود و به ديگران مي گفت: اگر مرا دوست داريد دعا کنيد که شهيد شوم و سر انجام خداوند دعايش را مستجاب کرد.

شهيد فتح الله ساکي زاده در تاريخ  25/5/1364 در عمليات عاشوراي 2 در منطقه عملياتي چنگوله ( بين دهلران و مهران) پس از رشادتهاي مثال زدني که از خود نشان داد و در حاليکه نيروهاي خودي را از محاصره دشمن خارج ميکرد، چنان دليرانه آتش سنگيني بر روي دشمن ريخته بود که بعثيون نمي توانستند بصورت مستقيم از سد اين شير دلاور عبور کنند و تمام حجم آتش خود را بر سر او ريختند و در نهايت پس از مدتي مبارزه جانانه با لباس فرم سپاه پاسداران به آرزويش رسيد و به خيل عظيم شهداء پيوست.

پيکر پاک و مطهر اين شهيد والامقام مدت 26 سال است که مفقود است و خانواده او چشم براه پيکر مبارک اين شهيد والامقام هستند.

بر گرفته از : بچه های عمران اندیمشک       مشاهده عکسها

+ جوان اندیمشکی در یکشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۰ -- 12:42 |
راز انگشت و انگشتری که سالم مانده بود
 
 در منطقه عملیاتی «والفجر4» پیکر شهیدی را پیدا کردیم که تمام بدنش اسکلت شده بود اما یکی از انگشتانش که در آن انگشتر بود، کاملاً سالم مانده بود، وقتی خاک‌های روى عقیق انگشتر او را پاک کردیم، دیدیم روى آن نوشته شده بود «حسین جانم».
 به گزارش فارس، یکی از اعضای گروه تفحص شهدا روایت کرده است: چند روزى مى‌شد اطراف منطقه کانى‌مانگا در غرب کشور کار مى‌کردیم و مشغول تفحص پیکر شهداى عملیات «والفجر 4» بودیم.
 
اواسط سال 71 بود. از دور متوجه پیکر شهیدى داخل یکى از سنگرها شدیم، سریع رفتیم جلو، همان طور که داخل سنگر نشسته بود، ظاهراً تیر یا ترکش به او اصابت کرده و شهید شده بود. 
 
خواستیم بدنش را جمع کنیم و داخل کیسه بگذاریم، بعد از لحظاتی در کمال حیرت دیدیم انگشت وسط دست راست این شهید کاملا سالم مانده است؛ یعنی در حالی که همه بدن او اسکلت شده بود این انگشت سالم و گوشتی مانده بود.
 
کمی که دقت کردیم دیدیم داخل این انگشت شهید انگشتری است؛ همه بچه‌ها دور پیکر شهید جمع شدند. خاک‌هاى روى عقیق انگشتر را که پاک کردیم، صدای ناله و فغان بچه‌ها بلند شد؛ روى عقیق آن انگشتر حک شده بود «حسین جانم».
 
بر گرفته از :سایت رجانیوز              
+ جوان اندیمشکی در یکشنبه ۶ آذر ۱۳۹۰ -- 0:53 |