زندگینامه شهید غلامعلی اسلامی پور

برادر شهید غلامعلی اسلامی پور در همان اوايل كودكي با توجه به اينكه در خانواده اي كاملاً مذهبي و دوستدار اهل بيت پرورش يافته بود. مأنوس با مسجد و مجالس مذهبي و جلسات قرآن بود و خودش نيز از صوت دلنشيني برخوردار بود. در سنين كودكي به همراه پدر و برادرانش در مسجد بود او بعنوان یکی از شاگردان جلسات قرآن وهمچنین  نقش فعال وي در كتابخانه و در جلسات و برگزاري مراسم در مسجد امام حسين(ع)  اندیمشک هنوز در بين دوستانش يادآور بهترين خاطرات است. در دوران تحصيل در مدرسه نيز مسئول قرآن صبحگاهي بود و در مسجد نيز مؤذن بود.

وي كه با اعلان تشكيل بسيج در سال 1358 از سوي حضرت امام خميني به عضويت بسيج درآمد و فعالانه در كليه برنامه هاي آموزشي و تربيتي آن شركت جست و با شروع جنگ نيز فعالانه در بسيج شركت جسته و فعالانه و روحيه اي در خور تحسين كه مشوق ديگر دوستانش بود مشغول خدمت شده و خلوص وي و روحيه مردمي او كه باعث شده بود كه هر كاري از وي خواسته مي شد با كمال علاقه و دقت انجام مي داد. اولين بار كه مي خواست به بسيج و جبهه برود چون سنش كوچك بود شناسنامه خود را دستكاري كرده بود و سنش را عوض كرده بود.

با اينكه به طور فعال در بسيج و سپس در نيروهاي ذخيره سپاه مشغول بود اولين بار بعنوان بسيجي از طرف بسيج مسجد امام حسين(ع) به همراه ديگر نيروهاي بسيج به جبهه رفته كه پايان ماموريت سه ماه ايشان همزمان با عمليات فتح الفتوح(طريق القدس) بود كه در حقيقت كليدي بود كه درهاي جبهه را براي شهيد گشود.

پس از بازگشت از عمليات طريق القدس مدتي به همراه دو تن از برادران ستاد ذخيره سپاه مسئوليت اداره يكي از پادگانهاي آموزشي بسيج را عهده دار بودند ولي روح متعالي او به اين قانع نمي شد و مرغ دلش هميشه در آرزوي جبهه پر مي زد لذا براي شركت در عمليات فتح المبين به عنوان آر – پي – جي زن شركت جست در پي آن در عمليات بيت المقدس با سمت تخريب چي وارد عمليات شد كه در اين عملياتها رشادتهايش هنوز در بين دوستانش زبانزد است در عمليات رمضان نيز با همين عنوان وارد شد كه از ناحيه هر دو پا مجروح شد كه وقتي از وي خواستند (البته اصلاً راجع به مجروحش چيزي به خانواده نگفته بود) و اصرار كردند كه جهت در آوردن تيرها از پاهايش به بيمارستان برود نپذيرفته و گفت: فعلاً كه درد نمي كند هر وقت فرصت شد اينكار را مي كنم.

ايشان به همراه خيل رزمندگان اسلام جهت انجام عمليات ظفرمند والفجر6 در طليعه عمليات پيروزمند خيبر وارد منطقه مي شوند و با شروع عمليات پس از درگيري بسيار شديد( بعلت محدود بودن منطقه عملياتي) در محور تنگه چزابه از ناحيه پا مجروح مي شود. برادري كه به عنوان كمك وي بود (آر – پي – جي زن) بعداً چنين تعريف كرد: هر چه اصرار كردم كه بيا تو را به عقب ببرم، قبول نكرد و گفت اگر شما بمانيد شما نيز اسير مي شويد، شما برويد اگر من توانستم بر مي گردم و ما مجبور شديم او را تنها بگذاريم بدين ترتيب پيكر مجروح رزمنده دلاور غلامعلي اسلاميپور در منطقه بجاي مانده تا بالاخره او نيز مظلومانه همچون سرور شهيدان غريبانه به فيض شهادت نائل مي شود. غم فراق و دوري او دل دوستان و همسنگران را مي سوزاند تا اينكه بعد از حدود 7 سال استخوانهاي پاك و مطهر شهيد غلامعلي اسلاميپور به همراهي چند تن ديگر در منطقه پيدا شده و پس از شناسائي به زادگاهش انديمشك انتقال و سپس در دزفول در كنار دائي شهيدش بخاك سپرده مي شود. از آن شهيد پسري به يادگار مانده است كه هرگز پدر خويش را نديده است.

مشاهده عکسها

+ جوان اندیمشکی در چهارشنبه ۱ دی ۱۳۸۹ -- 0:59 |