«شهید محمد رضا ایزدپور »تقریبا در بیشتر اوقات شبانه روز در حال مناجات و گریه و زاری بود. سوز مناجاتش آدم را می لرزاند . در یکی از  نوشته هایش که بعد از شهادتش پیدا شد، نوشته بود:« نیمه های شب بود که بوی عطر عجیبی، تمام سنگر را فرا گرفته بود، فهمیدم که آقایمان ، مولایمان و......» و دیگر ادامه نداده بود.

 در دفتر خاطراتش می خوانیم که :« شب جمعه بود ، جمعه روز مولاست، شبش نماز شب و ناله، صبح جمعه روز دعای ندبه است، روز صلوات و روز دعای سمات است، شب جمعه بالای پشت بام پادگان خواب بودم ، خیلی خسته بودم و دیر خوابیده بودم. امیدی نبود که بیدار شوم. اما نیمه های شب بوی عجیبی به مشامم رسید، بویی که تاکنون به مشامم نخورده بود، نفس عمیقی کشیدم، دوست داشتم که نفسم بیشتر می بود تا بیشتر آن را در آغوش بگیرم، می دانستم که او کیست، از خواب پریدم، هنوز بویش در سینه ام بود، به هر طرف نگاه کردم او را ندیدم، افسوس....» سر انجام فرمانده غواصان گردان حمزه سید الشهدا لشکر 7 ولیعصر (عج) شهید محمد رضا ایزد پور در عملیات والفجر  8 در سال 1364 ملکوتی شد.

 

قسمتی از وصیتنامه شهید محمد رضا ایزد پور

مادر جان به تو نمی گویم گریه نکن ،گریه بر شهید ثواب دارد ، بلکه خود گریه نعمتی بسیار بزرگ است . اما گریه باید از شریک شدن در حماسه شهید باشد. وقتی گریه می کنی باید خودت را در کربلا کنار زینب(س)  ببینی ، فرزندت را سرباز حسین (ع)  بدان و بعد با خود بگوئید ای حسین جان اگر همه فرزندانم را هم می دادم راضی نمی شدم در کریلا تنها بمانی، راضی نمی شدم برادرت امام حسن (ع) هم تنها بماند، راضی نمی شدم به دین خدا ظلم شود.

مادر جان در بلاها صابر باش و از خدا قوت و صبر بخواه و زینب(س) را یاد کن، فاطمه(س) را یاد کن و هر وقت دلت خیلی تنگ شد  قرآن بخوان و صلوات بفرست.

+ جوان اندیمشکی در سه شنبه ۱ دی ۱۳۸۸ -- 1:19 |