20بهمن سالروز شهادت عبدالحمید صالح نژاد فرمانده

گردان حمزه سید الشهدا اندیمشک لشکر ۷ولیعصر(عج)

 از موفقترین فرماندهان لشکر7ولی عصر(عج) بود. قدرت قاطعیت، تیز هوشی وهوش سرشار نظامی، شجاعت، نظم وانضباط، اطاعت از مافوق ورازداری از ویژگیهای او بود. حمید در سال1340 در خانواده ای وارسته ومذهبی .در شهردزفول متولد گشت. از همان اوان کودکی با مسجد، قرآن، معارف وشعار اسلامی انس والفت ویژه ای داشت در جلسه نوجوانان مسجد بطور مستمر شرکت می جست ودوره رشد خویش را با بهره گیری از آیات الهام بخش قرآن کلام معصومین سپری نمود. حمید هیچ وقت از قرآن- آن کتاب الهام بخش-فاصله نگرفت وچه بسیار شبها که در حین قرائت قرآن ویا شنیدن آوای ملکوتی از طریق ضبط صوت به خواب می رفت. شهید صالح نژاد از اوایل سال1365 با شتاب گرفتن قیام اسلامی مردممان یکپارچه در خدمت انقلاب قرار گرفت. ایراد سخنان تند وآتشین در محیط مدرسه وآگاه نمودن برادران همکلاسیش، شرکت گسترده در تظاهرات افشاگرانه ضد رژیم، تکثیر وتوزیع اعلامیه ها ومانند آن از جمله فعالیتهای او بود. در سالهای اول انقلاب موفق به اخذ دیپلم در رشته تجربی گردید وبی درنگ وارد کمیته انقلاب اسلامی شد وبه پاسداری از دستاوردهای انقلاب اسلامی همت گماشت، حمید پس از تشکیل سپاه وارد این نهاد انقلابی شد واز این پایگاه مقدس، سالهای سخت ومرارت باری در پاسداری از اسلام وانقلاب و سرکوب دشمنان متجاوز تلاش نمود از آغاز جنگ در جبهه های اطراف دزفول جزو معدود رزمندگانی بود که با کمترین امکانات ماشین جنگی رژیم بعثی را وادار به توقف نمودند واز عملیات فتح المبین به بعد در سمت فرماندهی در جبهه های متعدد نبرد علیه دشمنان جنگید ودر پیروزی آفرینی های سپاه اسلام سهیم بود. در این عملیات به عنوان فرمانده یکی از گروهانهای مسلم بن عقیل از تیپ حضرت رسول الله(ص) ماموریت تصرف ارتفاعات بلند ومهم بلتا را بر عهده داشت. در عملیات بیت المقدس حمید در سمت فرمانده گروهانهای یکی از گردانهای تیپ ولی عصر(عج) شرکت داشت که موفق به آزادسازی جاده دشمن قرار گرفت ومجروح شد.

در عملیات رمضان به عنوان معاون گردان عمار در مرحله سوم عملیات، نیروهای خویش را با درایت کامل تا کنار کانال ماهی هدایت نمود، اما به علت عدم تامین جوانب ناچار به برگشتن به مواضع گذشته خویش شدند. از عملیات والفجر مقدماتی تا والفجر8(فتح فاو) حمید در سمت فرماندهی گردان ذوالفقار، انبیا وحمزه سید الشهدا از لشکر7 ولی عصر(عج) در جای جای جبهه های نبرد مبارزه نموده وشجاعتها ورشادتهای بی نظیر از خود به منصه ظهور رسانید. حمید در سال1360 شاهد شهادت برادر وهمرزمش عبدالحمید  در جبهه عنکوش در سال 1363 شاهد پرواز دیگر برادرش محمدرضا در عملیات بدر بود سردار رئوفی از حمید می گوید:

"شهید صالح نژاد در هر دو بعد مربوط به جنگ رشد چشمگیری کرده بود هم در بعد نظامی وهم در بعد معنوی ومکتبی. او در بین نیروهایش به عنوان یک معلم اخلاق ویک نمونه والگوبود. وی به رغم اینکه فرمانده ای مقتدر ومجرب بود ولی اعتقا داشت که یک فرمانده پیش از آنکه یک فرمانده نظامی برای نیروهایش باشد می بایست یه معلم باشد." سرانجام آن جوان ساده پوش خوش اندیش که دریای وجودش به بلندای آسمان بود در عملیات والفجر8 ساحل غربی اروند بر اثر اصابت ترکش به برادران شهیدش پیوست. همسر وی می گوید:

چند روز قبل از اینکه برای همیشه از کنار ما برود با من وداع کرد وگفت: من در حالی از کنار شما می روم که رنج شش سال حضور مداوم در جبهه را متحمل شده ام سپس رو به فرزند کوچکش مهدی کرد وگفت: بابا جان کارهای بزرگ را انجام بده ولی در نظرت آنها را کوچک بدان.

سعی کنید با تهجد خویش نیروهای تحت فرمان را متهجد وعبادتگر نمائید. برشما بسیار ضروری است بیداری شب وخلوت محبوب. خدایا به ما پاسداری روحیه بسیجی گری عنایت فرما. خدایا هر کدام از برادران که در جبهه به شهادت می رسیدند  زخمی بر قلبم می گذاشتند تا جایی که تقاضای مرگ می کردم وتنها وصایا واهداف آنها بود که مرا آرامش می داد.

 قسمتی از وصیتنامه شهید عبدالحمید صالح نژاد

ای کسانیکه بندهای دلتان با دنیا محکم گره خورده است ! به کجا می روید و با آرزوهای پی در پی عمری طولانی برای خود محاسبه می کنید و هیچ از درد انسان های محروم اطلاع ندارید. گوش خود را گرفته اید تا گریه های درد آلود مادران شهدا و کودکان یتیم را نشنوید و چشمهایتان رابسته اید تا مصیبت های مردم را به چشم نبینید، تا با خیالی آسوده در کنار خانواده آرام بیاسائید.

دگر باز ایستید که به قول علی (ع) هیچ چیز این بندهای دنیا را از جان شما پاره نم کند. سستی تن و روح را بشکنید و هجوم روحی داشته باشید، که خداوند همه ما را در راه عشق آرمایش می کند.

خداوندا ، تو خود شاهدی که حق دوستان، آشنایان و خانواده ام را ادا نکرده ام ای کاش می توانستم دردی از دردهای این مردم محروم را درمان کنم. ای کاش می توانستم حق محبتهای دوستان را ادا کنم.

خدایا هر کدام از این برادران که در جبهه به شهادت می رسیدند می دانی که چه زخمی بر قلبم بجا می گذاشتند تا جائی که خدایا تقاضای مرگ می کردم و تنها وصایا و هدف آنها بود که مرا آرامش می بخشید.

خداوندا ، به ملت ما چنان ایمانی عطا کن، که در جریانات پیچیده اجتماعی سست نشوند و رهبر انقلاب را با جوانان پیوندی آهنین عطا فرما.  

+ جوان اندیمشکی در جمعه ۱۱ بهمن ۱۳۸۷ -- 12:26 |