زندگينامه شهيد فريدون قيطاسي

 کسانی در ميان اوراق و سطورمردان قبيله حق ، در آتش عشق ورنج و بلا مي سوزند و سپس قفنوس وار از خاكستر و جود خويش دو باره سر بر مي آورند . و شهيد فريدون قيطاسي مردي ازتبار اين قبيله   بود اوكه در يكي از محله هاي " کوی شهدا "شهر انديمشك در سال 1350پاي به عر صه گيتي نهاده بود هديه خدا به مادر ي بود كه با استغاثه به در گاه خدا ، از او فرز ندي مي طلبيد كه  قلب و روشني ديده اش باشد و عصايي براي تكيه گاه ايام پيري . چه اينكه روزگار اين يگانه فرزند را از ديدار و حمايت پدر براي هميشه محروم ساخته بود و شهيد اين خلأ را با مر دانگي كودكانه اش براي مادر كمرنگ مي كرد ، تا جايي كه از مادرش خواست براي آوردنش از مهد كودك به خانه ، به دنبالش نيايد و مي گفت : من ديگر بزرگ شده ام و خودم مي توانم به خانه بر گردم . او با جنگ و انقلاب بزرگ مي شد ودوران كوكي را پشت سر مي نهاد ، و يتيمي در دانگي در رفتار او با  اطرافيان و همسالان نه تاثيري ناپسند كه اثري سازنده و مطلوب به جاگذاشته بود تا حدي كه بعضي ها آرزو داشتند كه همه بچه فاميل مثل فر يدون با شند . معلم روزگار به او آموخته بود كه دو روزه گذراي دنيا را كه چه سخت براي او ومادرش مي گشت   مي توان با توكل و عشق به پروردگار و سعي وهمت مردانه پشت سر نهاد و اين چنين بود كه در كنار تحصيل در باطري سازي به كار مشغول شد و ابعاد وجودي خودرا به گونه اي شكل ميداد كه گاه در مقام دلداري مادر از او ميخواست كه در سختي ها به خدا توكل كند ، رابطه او با خدا وپرداختن به ذكر ونماز وعشق عميق وناب نسبت به ائمه ودوستي و علاقة بي انتها به امام خميني (ره ) بُعد ديگري از وجود نازنين او را پروراند كه با عث گرديد درسنين پايين نوجواني شهادت طلبي كه شيوة راستين اولياء ا… است چنان در وجودش ريشه پروراند كه به حال شهدا غبطه ورزد ، او شهدا را همجوار ائمه مي دانست و سر انجام براي دست يابي به آرزويش كه سعادت و خوشبختي برد راهي جبهه شد همانجا كه شايد كو تا هترين راه رسيدن به خدا و آرزو هاست .

روزي كه مي رفت مادر به رسم بدرقه با ريختن آب پشت سرش “ او را وداع گفت و شهيد قول داد كه بر گردد و اگر هم بر نگشت بالاخره روزي مادر به طرف او خواهد رفت . آري مادر تمام سر مايه و دارايي خود را كه با نقد جواني و عمر از خدا و حضرت ابو الفضل (ع) هديه گرفته بود روانه جبهه ساخت تا فرداي قيامت شرمنده چشمان معصوم ام الائمه (س) نباشد. و شهيد عاقبت درسال 1365 در عملیات كربلاي پنج در حالي كه در صبحي روشن كنار سنگر ايستاده بود و افق دور دست را مي نگريست از ناحيه سر مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفت و خون پاكش درون سنگرجاري شد و آنگاه بود كه  هم زمان به شهادت او پي بر دند . او رفت و در جايي مأوا گرفت كه پروردگارش و عده داده بود.

يادش گرامي و روحش پر رهرو باد‌

 

+ جوان اندیمشکی در شنبه ۱ آذر ۱۳۹۳ -- 0:1 |