دكتر محمد مهدي بهداروند

تاریخ تا به یاد دارد همواره نیروهای اصیل خود را تکریم و احترام کرده و از آنها به عنوان هویت جامعه و سرمایه های اجتماعی یاد نموده است.

بی شک دوران هشت ساله دفاع مقدس به عنوان قطعه ای شگرف در تاریخ انقلاب اسلامی چون نگینی می درخشد و دستمایه بهترین تحقیقات فرهنگی اجتماعی است.

مسلماً نسل هایی که دوران دفاع مقدس را در پاسداری از حریم نظام اسلامیمان درک نکردند، هر بار که با موضوع رزمندگان و مدافعان کشور و انقلاب اسلامی مواجه می شوند و از حماسه ها و ایثارهای آنها می شنوند و می خوانند از هم می پرسند اینان کیا بودند، چگونه زندگی می کردند؟

ما اگر درک کنیم که برگ ها کتاب تاریخ مدیون حضور این فرزانگان میدان عمل و حماسه پیر  فهیم خمینی کبیر بوده اند، بی ملاحظه درصدد بوجود آوردن فضایی خواهیم بود تا چهره های پنهان مردان بی ادعا را به تصویر بکشیم.




کاش می شد در این ممکلت در کنار همایش چهره های ماندگار آستینی بالا زده می شد و همايش مردان ماندگار را راه می انداختند. بی شک اگر مدافعان و رزمندگان این مرز و بوم در برابر ارتش خودکامه بعث عراق نمی ایستاد، هیچگاه مملکتی نمی ماند تا چهره ماندگاری داشته باشد.

پردازش شهیدانی که در دوران حیات خود بسیاری از نامهربانی ها را به دل خریدند ولی دم نزدند هنر بزرگی نیست. سرمایه نقد ما شهیدان زنده ای است که در حال رفتن هستند و ما با خیال راحت نظاره گر این حادثه شده ایم.

ما را چه شده که سرمایه های اصلی و غیر تکرار پذیر را به راحتی فراموش می کنیم و آب از آب تکان نمی خورد؟

ادعای خود را با مثالی مطرح می کنم. در تاریخ زندگانی حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) آمده که در طول 25 سال سکوت و صبر، به حفر چاه، نهر و قنات مشغول بوده و با فوران آب هر نهر بلافاصله در همان پایین چاه آن را وقف می کرده است.

این کار امیرالمؤمنین در امر کشاورزی کاری محترم و مقدس است اما باید گفت مرگ بر جامعه ای که علی ای را که می تواند از اخبار آسمانی برای هدایت زمینیان خبر بدهد و جامعه را به سمت قرب و کمال ببرد وادار به کارهایی تظیر کشاورزی نماید.

البته هیچکس پس از معصومین به اندازه خاک کف کفش قنبر حضرت منزلت در نزد آنان ندارد اما این درس عبرتی است که دوستداران نظام و انقلاب را براحتی به سمت و سوهایی سوق ندهیم که با پیشینه و سوابق آنها همخوانی ندارد.

هر آزاده مردی خاطره دلاوری ها و جان فشانی های این یلان صف شکن در هشت سال دفاع مقدس را فراموش نخواهد کرد. تاریخ همواره به وجود چنین افرادی افتخار خواهد کرد.

سردار سرتیپ 2 پاسدار حاج عباس عیدی از نیروهای خلیق و گمنام دفاع مقدس بوده و هست که بارها تا مرز شهادت پیش رفت و عاقبت مصداق «و منهم من ینتظر» گردید و امروز بر ایمان سند هویت ملی ایران اسلامی است.

نگارنده خاطره فرماندهی این سردار را در عملیات خیبر فراموش نخواهد کرد که چگونه در سرمای زمستان در اسفند 1362 در طلائیه غوغا نمود.

رشادت های او در عملیات فتح فاو پس از عبور از آب رودخانه وحشی اروندرود حکایت دیگر این مرد بزرگ است.

او گرچه از آن ایام که با بدنی زخمی در دل شب در میان نیروهایش تا صبح برای شنیدن فتح فاو صبر کرد اما سزاست کسانی که همراه نگارنده در دل نخل های آن سوی اروند شاهد سکوت و صبر حاج عباس عیده بودند زبان بگشایند و حق مطلب را ادا نمایند.

علی جمالی فر را می گویم که همیشه خدا از دوربین و ضبط و هیاهو بدور است. از هادی بخشی که آن شب شجاعانه مأموریت های فرمانده­اش را می رفت و عمل می­کرد و برمی­گشت. از کرم جان قلاوند که آن شب به احترام من و عباس سکوت کرد.

تمام نیروهای این مرد بزرگ مدیون سکوت و صبر عباس ها هستند. متأسفانه بر خلاف بسیاری از شهرها که به تبیین شخصیت فرماندهان شهرشان اقدام کردند، شهر یکهزار شهید اندیمشک به هر دلیل کوتاهی کرده است.

حکایت عباس عیدی حکایت حمید صالحی است. حکایت حاج عباس حکایت علی محمد جاری و بهرام رحمانی و همه شهیدان گردان دلاور حمزه سیدالشهداء لشكر 7 ولي­عصر(عج) است.

بنابر آخرین اخباری که بدستم رسیده سردار مدتی است که باز نشسته شده و همچنان در مرکز استان زندگی می نماید.

سزاست اگر متولیان شهرمان به جای تخریب این و آن و سیاسی کاری و رانت خواری اطرافیانشان، غیرت به خرج داده و مراسم پاس داشتی برای سردار عیدی ها برگزار نمایند.

مطمئن باشیم این نسل تکرار پذیر نیست. اینان سند حقانیت ما و بطلان دشمن اند.

برای ایشان و همه فرماندهان گردان حمزه سيد­الشهداء، حاج علي خلف، حاج حسن كايد خورده، حسن رضواني، رحمان پور­جوادي، علي جمالي­فر، علي ملكي، فتح­الله بهاروند و ... با تمام وجود دعا می کنم و از خدای شهیدان طلب می نمایم ما را قدردان زحمات سبز این فرزندان خمینی کبیر قرار دهد. آمین

+ جوان اندیمشکی در یکشنبه ۲ تیر ۱۳۹۲ -- 0:10 |