شهيد حجهالاسلام والمسلمين سيد محمدكاظم دانش
نماینده اندیمشک وشوش در اولین دوره مجلس شورای اسلامی
شهيد حجت الاسلام والمسلمين سيد محمد كاظم دانش در سال 1318 در خانواده اي روحاني چشم به جهـان گشـود . وي در سن پنج سالـگي مي توانست قرآن را تلاوت كنـد و در سن هفت سالگي كـه مي بايست به كلاس اول برود به علت هوش سرشار و نبوغي كه داشت معلومات دوره ابتدايي را داشت و چون در آموزش و پرورش دزفول ضابطه اي براي افراد نابغه وجود نداشت لذا او را در كلاس دوم ثبت نام نمودند . ايشان در سن هشت سالگي تدريس قرآن مي نمود و هميشه در مدرسه شاگرد اول بود در سن 12 سالگي به حوزه علميه دزفول رفت و سه سال از محضر اساتيد بزرگوار دزفول استفاده نمود تا اينكه احساس كرد كه در دزفول از لحاظ علمي اغنا نمي شود و لازم است هجرت نمايد لذا به قم رفته و در آنجا از دروس اساتيد بزرگواري چون امام خميني استفاده مي كرد و جزو طلبه هاي فعال و ممتاز مدارس حوزه علميه محسوب مي شد . در شروع نهضت 15 خرداد 1342 ايشان در مدرسه فيضيه حضور داشت و در همان محل مورد ضرب و شتم دژخيمان ستمشاهي قرار گرفت و به خاطر حفظ جان يكي از علماي حاضر در مدرسه ( احتمالاً مرحوم آيت الله اراكي ) مدرسه را ترك نمود ولي پس از مراجعه راهي براي ورود به مدرسه نبود . وي در طول دوران زندگي فردي باشهامت و شجاع بود و مطالب حساس سياسي را در منابر براي مردم بازگو مي كرد و به همين دليل به مدت 3 سال از طرف ساواك دزفول ممنوع المنبر شد بنا بر اين به اهواز رفته و در آنجا به آگاه كردن مردم همت گماشت . در اين سه سال جوانان متدين اهواز از وجود ايشان استفاده كرده و از مجلسي به مجلس ديگر همراه وي مي رفتند . پس از سه سال ساواك متوجه شد و ايشان را دستگير كرد ولي پس از مدت كمي ايشان را آزاد نمودند . وي پس از آزادي شيوة مبارزه را عوض نمود . منزل وي در قم محلي امن و براي ساواك ناشناخته بود و مبارزين مسلح نيز با هماهنگي و برنامه ريزي ايشان از آن محل به منزلة پايگاهي براي مبارزه مسلحانه استفاده مي كردند و نيز مبارزيني كه در مبارزات خياباني مجروح مي شدند در منزل وي به مداوا و استراحت مي پرداختند . ايشان همچنين اعلاميه و نوارهاي سخنراني امام خميني را در منطقه خوزستان تكثير و توزيع مي كردند . سخنرانيهاي ايشان نيز بسيار مورد توجه جوانان غيور و متدين دزفول قرار مي گرفت بطوريكه در هنگام سخنراني ايشان در مساجد مردم و بخصوص قشر جوان در خيابانهاي اطراف جمع مي شدند كه اين موضوع باعث مي شد مأمورين ساواك هميشه مراقب او باشند .
وىجزو موسسان گروه نيمه نظامى «منصورون» بود و منزل خود را در اختيار آنانمىگذاشت. همسر شهيد دانش، رابط وى با مبارزان بود و پيامهاى مجاهدان انقلابرا منتقل مىكرد. از شمار اعضاى اين گروه، برادران: سيد احمد و سيد على آوايىو سردار شهيد «محمد جهانآرا» است. سردار غلامعلى رشيد يكى از فرماندهانكنونى سپاه نيز از اعضاى اين گروه بود. يكى ديگر از مبارزان منصورون، شهيد«عزيز صفرى» است.
وي در مجله مكتب اسلام به همراه آيت الله مكارم شيرازي مقالاتي به رشته تحرير در مي آوردند و گويا بين ايشان و شهيد مطهري هماهنگي شده بود كه ديگر مقالات فلسفي ننويسند و داستان بنويسند كه شهيد مطهري داستان راستان را نوشت و ايشان زندگي صحابه حضرت رسول اكرم و حضرت اميرالمؤمنين را به صورت داستاني زيبا در قالب كتاب سيماي فداكاران به رشته تحرير در آوردند .
شهيد دانش قبل از پيروزي انقلاب اسلامي در پي دعوت مردم متدين شوش به آنجا رفته و به راهنمايي مردم همت گماشت . ايشان پس از پيروزي انقلاب اولين امام جمعه و عملاً مسئول شهرستان شوش بود و در اولين دوره مجلس شوراي اسلامي به عنوان نماينده شهرهای اندیمشک و شوش به مجلس راه يافت . بعد از انتخاب ايشان توسط مردم ، وي در آخرين خطبه نماز جمعه شوش گفت : « ما براي تصاحب كرسي به مجلس نمي رويم ، مي رويم تا ريش خود را با خون خود رنگين كنيم .»
شهيد دانش هر چهار ماه يكبار وصيت نامة خود را عوض مي كرد . او در اوايل جنگ مرتب به جبهه ها سركشي مي كرد و اوضاع جبهه ها را در مجلس مطرح مي نمود . ايشان پس از به شهادت رسيدن شهيد چمران و در تشييع پيكر پاك آن شهيد گفت « انسان چه مي خواهـد وقتي كه اين طور از او قدرداني مي شود » . شهيد دانش براي تشويق جوانان سوره حمد و ديگر سوره هاي قرآن را به زبان انگليسي ترجمه مي نمود .
سرانجام اين شهيد گرانقدر در حادثه تروريستي بمب گذاري مجلس شوراي اسلامي توسط منافقين كوردل ، به همراه جمعي از همرزمانش در روز هفتم تيرماه 1360 به لقاء الله پيوست . ياد و نامش تا هميشة ايام گرامي باد .